خبرای تازه
سلام ثمره عشق من و بابایی.
اگه دیر اومدم برای اینه که این روزا و شبای ماه رمضون کلی مهمون داشتیم و مهمونی رفتیم.
از خوشگلی هات و دل بردنات هر چی بگم کم گفتم که این روزا محبوب فامیل و دوست و آشنا شدی عزیزم.
گل پسرم تازگیا اگه بیدار باشی یه دقیقه هم نمیتونیم تنهات بذاریم،نه این که گریه و بی تابی کنی نه مامانی آخه همش دوست داری دمر بشی و غلت بزنی.
خنده و قه قه ها و جیغ زدنات رو که دیگه نگو،من و باباییی کلی باهاشون زندگی میکنیم و دیوونشون شدیم.
خلاصه که داری روز به روز جلوی چشمامون رشدمیکنی و بزرگ و بزرگ تر میشی
راستی خانم دکترت هم اجازه داده از چند روزه دیگه غذای کمکی تو شروع کنیم،ایشالله پسر خوبی باشی و خوش غذا باشی...
ایناهم چندتا از عکسای جدیدت نازپسرم
این جا هم داری با بابایی سریال مادرانه رو میبینی،آخه عاشق تلویزیونی فدات بشم
این عکسو هم خونه مامان جون (مامان بابایی) ازت گرفتم
این جاهم دارم میخوابونمت،عادت داری دستامو بگیری تا خوابت ببره