11 ماهگیت مبارک
یکی یه دونه ماهگیت مبارک.
چقدر داره روزا زود میگذره،چقدر خوبه که تو رو داریم عزیزم،پسر قشنگم...
دیروز با بابایی بردیمت مرکز بهداشت و خدارو شکر هم وزنت و هم قدت و هم دور سرت خوب بود و رو نمودار رشد بود. بهم گفتن که دیگه کم کم غذای سفره رو برات شروع کنم.
بعدشم که برای ناهار رفتیم خونه مامان جون یعنی مادر شوهر مهربونم.
اونجا هم کلی شیطونی کردی و تا تونستی آتیش سوزوندی و به یه چشم به هم زدنی خونه رو به هم ریختی..
الاهی قربونت برم که بای بای کردن و دالی کرن و خوب یاد گرفتی و عاشق اینی که با بابایی دالی بازی کنی و بابایی هم کلی باهات بازی میکنه و خلاصه کلی باهم صفا میکنید
کلا از روروئک خوشت نمیاد و تا الان اصلا توش نشستی هر کاری میکنم حریفت نمیشم و خیلیم ناراحتم از این بابت..
چند روزیم میشه که زبون در اوردنو یاد گرفتی نمیدونم از کجا،هر چقدر میگم مامانی نکن این کارو بده ولی قشنگ بدتر میکنی
دیگه هم از لباسشویی نمیترسی و تا صداش میاد سریع به سمت آشپزخونه میدویی و همینطوری میشینی و نگاش میکنی فدات بشم..
چد تا ازعکسای جدیدتو میزارم عمرم
این جاهم داری به مدل جدید عمو پورنگ نگاه میکنی
این جاهم که داری با بابایی دالی بازی میکنی
این جاهم که داری دست میدی قربونت برم