15 ماهگی..
سلاااام آقا پسر خوشگلم
فدات بشم من ماهگیت مبارک عزیزم.
واقعا ببخشید که این دفعه دیگه خیلی دیر اومدم وبلاگتو آپ کنم.
خیلی تو این ماه سرم شلوغ بود پسرم.
10،15خرداد و اول تیر هشتمین و نهمین و دهمین مرواریدت دراومد قشنگم
یه خورده اذیت شدی براهرکدومشون یه کم تب داشتی و اسهال
12 خرداد م برای دومین بار بردیمت آرایشگاه ، چون بازم موهات بلند شده بود و تو هم که خیلی گرمایی هستی تو تابستون اذیت میشدی.
این دفعه برعکس دفعه قبل که آروم بودی از اول تا آخر که اصلاح موهات تموم شد خیلی گریه کردی،نمیدونم چرا انقدر ترسیده بودی،قربونت برم که انقدر اشک ریختی
15 خرداد بود احساس کردم بدنت داغه ،وااااای بازم تب
تو کمتر از یک ساعت تبت رسید به چهل درجه دیگه صبر نکردیم و سریع با بابایی بردیمت دکتر ،دکترت بعد از معاینه گفت گوشت و گلوت شدید عفونت کرده، و تبت به خاطر اینه، یه مقدار دارو داد که باید سر وقت بهت میدادم
3 روز تبت ادامه داشت که مرتب داروهاتو میدادم که خداروشکر خوب شدی
24 خردادم با عمه منیره ت و خانواده رفتیم مسافرت،یه خورده نگران بودم که خدایی نکرده تو راه اذیت نکنی و مریض نشی که خیلی آقا بودی و پسر خوبی بودی.
از مسیر شمال رفتیم ساحل زیبای گیسوم خیلی خوش گذشت ولی تو که عاشق آب و آب بازی بودی بدجور از دریا ترسیده بودی تو دو سه ساعتی که اونجا بودیم فقط گریه میکردی.
بعد از اونجا رفیتم استارا ،گردنه حیران ،فندقلو، اردبیل و صرعین خیلی سفر خوبی بود
ولی دو سه روز آخرش خیلی بهم بد گذشت ،بازم مریض شده بودی
به حدی استفراغ میکردی که من ترسیده بودم،نمیدونستم باید چکار کنم، استفراغ و اسهال شدید
بردیمت به بیمارستان تو اردبیل که سریع برات سرم نوشت،الاهی من برات بمیرم که چقدر اذیت شدی و درد کشیدی سوراخ سوراخ کردنت و رگتو پیدا نکردن،اخر یه رگ تو پات پیدا کردن، اون لحظه دلم میخواست بمیرم و تو رو اونجوری نبینم، نمیتونستم تحمل کنم و پا به پات گریه میکردم
تادوروز خوب بودی و دوباره حالت بد شدو بازم استفراغای شدید،بردیمت بخش کودک این دفعه بهت یه آمپول زدن و بهم گفتن تا دو روز فقط باید بهت کته ماست بدم
ولی خداروشکر بهتر شدی و تا رسیدیم خونه دیگه خوبه خوب شدی
الاااااهی شکر الااااااهی شکر
عکسایی که تو سفر انداخیم تو فلش بود که خونه عمه اینا جا موند و قراره برام بفرستن
این عکسا یه کم بی کیفیته و با گوشی انداخته شده تو پست بعد اونا رو میزارم برات مامانی
اون روز تلخ
اینجا هم برای اولین بار رفته بودی سر خاک آقا جونت(بابای بابا)