واکسن 4 ماهگی
پسر خوشگلم ماهگیت مبارک...
سلام عزیز دل مامان،امروز ٤ ماهت تموم شد.
من و بابایی خیلی خوشبخت بودیم و تو این ٤ ماه خوشبختیمون با وجودتوچندین برابرشد..
دیروز وقت زدن واکسن ٤ ماهگیت بود از چند روز قبل استرس داشتم،آخه برای واکسن دو ماهگیت خیلی اذیت شدی شبشم که اصلا خوابم نمیرفت از استرس.ساعت ٩ بود که مامان جون اومد و با بابایی بردیمت مطب.من و بابایی که اصلا دل نداشتیم وقت واکسن زدن پیشت باشیم به خاطر همین مامان جون باهامون اومد.اول دکتر معاینه ت کردو خدارو شکر همه چی خوب بود وزنت عالی بود ٦:٤٠٠ قدت ٦٠ سانتی متر و دور سرتم ٤٣ بود.بعد از معاینه وقت واکسنت رسید ومن سریع از اتاق اومدم بیرون دل تو دلم نبود دوست نداشتم صدای گریه تو بشنوم،اما خدارو شکر یه کوچولو بیشتر گریه نکری تا فهمیدم تموم شد سریع پریدم تو اتاق و بغلت کردم چسبوندم به سینم و کلی قربون صدقت رفتم.
وقتی هم اومدیم خونه کلی بازی کردی و خندیدی،دیگه خیالم راحت شده بود دیگه حتی گریه ام نمیکردی.تا بعداز ظهر خوب بودی ولی انگار جای واکسنت درد میکرد یه کم نا آرومی کردی
خدارو شکر اصلا تب نکردی پسر گلم.
الانم که دارم مینویسم مثل یه فرشته کوچولو و خوشگل خوابیدی.
راستی مامانی یه کلاه داری که عاشقشی وصبح تا شب باید دستت باشه
خیلی برامون جالبه علاقت به کلاهت وقتی که دستته خیلی آرومتری و یه موقع هایی انقدر باهاش بازی میکنی که یهو نگاه میکنم میبینم خوابت رفته..
چند روزم هست یه صداهایی جدیدی از خودت در میاری که دلم میخواد برات بمیرم که انقدر
شیرینی شدی.
دیروز چون خیلی حواسم بهت بود نشد ازت عکس بگیرم چند تا بیشتر نیست که همونارو میزارم
اینجا تازه از مطب آورده بودیمو خداروشکر شارژ بودی و داشتی با بابایی بازی میکنی
اینجاهم داری با کلاهت بازی میکنی
اینجا هم انقدر با کلاهت بازی کردی که خوابت رفته فدات بشم من